فریادی بی سخن تر از سکوت ( بنجامین )

سکوت دردناکتر است یا صدا ؟!

فریادی بی سخن تر از سکوت ( بنجامین )

سکوت دردناکتر است یا صدا ؟!

بدرقه خدا

می دونی ... ؟  

وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد ، بهم گفت ... :  

جایی که داری میری مردمی داره که میشکننت ... نکنه غصه بخوری .. ! من همه جا باهاتم .  

تو تنها نیستی ... !  

توی کوله بارت عشق میگذارم که بگذری ... قلب میذارم که جا بدی ... 

 اشک بهت میدم که همراهیت کنه و ... مرگ که بدونی برمیگردی پیشم !!

نظرات 4 + ارسال نظر
تلاله یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:46

سلام
آره عزیزم اون مهربونتر از این حرفاست
ما سخت میگیریم

مردی که می خندد یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 13:52 http://themanwholaughs.blogsky.com

سلام...
خدا رو شکر که خدا هست...

فرانک دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:03 http://asadi88.blogsky.com

سلام
این نوشته تو اولین پست های من بود....خیلی تاثیر گذاره...یه نفر بعد از خوندنش برام کامنت گذاشته بود که:مرسی خیلی حالم خوب شد ....ومن خیلی لذت بردم.
بله به قول دوستمون آقای خندان خدا رو شکر که خدا هست...
موفق باشید

ممنون از حضور سبزتان ...
و اینم هدیه ای برای شما :
از آیینه بپرس ...
نام نجات دهنده ات را !!
در پناه خدا موفق و شاد باشید .

زن مستقل سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 17:35 http://www.narges1230.persianblog.ir/

خیلییییییییییییی زیبا بود

متشکرم ... از حضورتان ممنونم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد