-
حسین «ع» ، وارث آدم
دوشنبه 30 آذرماه سال 1388 11:26
شب عاشورا بود ، عاشورای سال 49؛ گفتم بروم به مجلس روضه ای ، از همین روضه ها که همه جا هست و صدایش از هر کوچه و خانه امشب بلند است. دیدم، ایمان وتعصب من به عظمت حسین و کار حسین بیش از آن است که بتوانم آن همه تحقیر ها را بشنوم و تحمل کنم. منصرف شدم. اما شب عاشورا بود شهر یکپارچه روضه بود وخانه یکپارچه سکوت و درد، چه می...
-
دکتر علی شریعتی و عاشورا
دوشنبه 30 آذرماه سال 1388 09:48
دکتر علی شریعتی : " روح های بزرگ را از دو جا می توان شناخت : یکی از نیاز بیش ترشان و یکی از دردهای بیش ترشان . حسین درسی بزرگتر از شهادت دادو آن اینکه در برابر یزید اگر می توانی بکش، واگر نمی توانی بمیر. " " در عجبم از مردمانی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسین می گریند که آزادانه...
-
شعر آزادی
شنبه 28 آذرماه سال 1388 17:21
این شعر را به زن مستقل تقدیم می کنم : این منم، یا که من از جانم تهی قصه ای در چهارچوب زندگی این منم آواره در رویای سرد لحظه هایم دور از ایران، پر ز درد روزها پرسه زنان در این تبار من جدا ماندم ز ایران، از دیار کو هم آوازی که بانگی سر دهد از برای سرزمین جانش دهد این حدیث روز و شبهای من است نقشه آزادی در ذهن من است بر...
-
سلام بر حسین «ع»
شنبه 28 آذرماه سال 1388 17:17
سلام بر حسین «ع» سلام بر یاران حسین «ع» سلام بر خاندان حسین «ع» سلام بر دوستداران حسین «ع» ************* بیاییم درکنار شرکت در عزاداریهای امام حسین «ع» یادبگیریم که چگونه حسینی باشیم و چگونه جسینی زندگی کنیم .... پیام قیام آن حضرت را درک کنیم و پیرو واقعی او باشیم ... در این باره بیشتر خواهم نوشت .
-
شب یلدا
شنبه 28 آذرماه سال 1388 17:06
با گرامیداشت شب یلدا و تقدیم به آدم برفی عزیز : من از نسل شب شکنان روزگارم ، من از نسل نورآفرینان پاک ، ا ز سلاله پاک آریائیان بردبارم ، منم میراث هزار ساله زمین ، همان ازشرق تا غرب گسترده آغوش ، همان پیام آور مهر و دوستی ، همان گرفته در فش آشتی بر دوش نه خود ستیزم ، نه دیگر ستیز مرا و یادگاران مرا به نیکی یادآر که...
-
امام علی «ع»
جمعه 13 آذرماه سال 1388 16:28
سلام می کنم به علی «ع» آن یگانه مردی که همتایش را نه روزگاران دیده اند و نه خداوند آفریده است . مرد خدا ، مرد ایمان ، مرد اسلام ، اولین مسلمان ، اولین امام و ولی پیامبر و ... و من چه می دانم که درباره تو بگویم ؟ علی جان ... مقتدای من تویی .
-
نتونستم بیام
جمعه 29 آبانماه سال 1388 17:02
به برخی از دلایل ... نتونستم بیام . ببخشید .
-
برای جنبش سبز (۲)
سهشنبه 12 آبانماه سال 1388 23:21
ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها هنگامی جوهر درونی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته شویم و ... تا کاملا از پا درنیامده ایم جوهر واقعی خود را بروز نمی دهیم ...
-
برای جنبش سبز (۱)
سهشنبه 12 آبانماه سال 1388 23:18
به یاد داشته باش ... که روزها و لحظه ها هیچگاه بازنمی گردند ... به زمان بیاندیش و شبیخون ظالمانه زمان ... زمستانی طولانی و سخت در پیش خواهیم داشت ... زمستانی که از یاد نخواهد رفت ... دیگر چه می توانم گفت ؟! جز اینکه ... لباسهای زمستانی ات را فراموش نکن ... سمفونی مردگان اثر استاد عباس معروفی
-
۱۳ آبان آئینی دولتی در برابر دولت !!!
سهشنبه 12 آبانماه سال 1388 22:33
در دیدگاههای جامعه شناسی جشنها و مناسبتهای گوناگون روشهایی هستند که در راستای ایجاد وحدت و یکپارچگی در جامعه مورد استفاده قرار می گیرد مثلا جشن نوروز ، چهارشنبه سوری ، روز قدس ، روز ۱۳ آبان و ... همانطور که مشاهده می کنید در این آئین ها براحتی دو دسته قابل تفکیک و تشخیص است : ۱ ) آئین های خودجوش و مردمی ۲ ) آئین های...
-
بدرقه خدا
یکشنبه 10 آبانماه سال 1388 11:11
می دونی ... ؟ وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد ، بهم گفت ... : جایی که داری میری مردمی داره که میشکننت ... نکنه غصه بخوری .. ! من همه جا باهاتم . تو تنها نیستی ... ! توی کوله بارت عشق میگذارم که بگذری ... قلب میذارم که جا بدی ... اشک بهت میدم که همراهیت کنه و ... مرگ که بدونی برمیگردی پیشم !!
-
پیچیدگی های زن و مرد
شنبه 9 آبانماه سال 1388 12:43
مرد و زن هر دو می توانند به یک اندازه پیچیده باشند ... با این تفاوت که پیچیدگی های زن غالبا ذاتی و پیچیدگی های مرد ... غالبا ذاتی است ... ! نظر شما چیه ؟ !
-
با من بیا
جمعه 8 آبانماه سال 1388 00:48
بیا آب شو ، مثل واژه ؛ در سطرهای خاموشی ام ! این کاغذ های سفید که در مقابلم هستند را ... بی جای پای تو کسی قاب نمی کند ! دفتر خاطراتم را خط خطی کن ... با تپشهای قلبت !! شعر از بنجامین
-
زندگی من باد است
جمعه 8 آبانماه سال 1388 00:36
به یاد آور که زندگی من باد است .... و چشمانم دیگر نیکویی نخواهد دید ... چشم کسی که مرا می بیند دیگر به من نخواهد گریست و چشمانت برای من نگاه خواهد کرد ... و من نخواهم بود . « عهد عتیق ، کتاب ایوب ، باب هشتم » از گفتار خانه سیاه است .
-
عاقبت ...
پنجشنبه 7 آبانماه سال 1388 16:36
عاقبت نام مرا ... باران و باد نرم می شوید از رخسار سنگ گور من گمنام می ماند به راه ... فارغ از افسانه های نام و ننگ
-
کنجکاوی و زندگی مدرن
دوشنبه 4 آبانماه سال 1388 13:20
یکی از آفت هایی که جامعه امروز ما را فرا گرفته است این است که همه می خوان از کار هم سر دربیارن ... می خوان بدون توی خونه دیگران چی میگذره ... حتی دوست دارن بدونن تو فکر و ذهن دیگران چی میگذره !!! و خوب این موضوع می تونه عواقب بسیار خطرناکی رو به همراه داشته باشه ... اصولا ما ایرانی ها لوازم و ابزار مدرنیته رو توی...
-
انسان و گناه
یکشنبه 3 آبانماه سال 1388 13:12
روزی جوانی نزد شیوانا رفت و به او گفت که من بسیار گناهکارم و هر کاری که می کنم نمی توانم گناه را ترک کنم ! چه کنم ؟! شیوانا به او گفت که ای جوان اول اینکه هیچگاه به گناهان خود نزد هیچ کس اعتراف نکن و دوم اینکه حال که در این مورد به من گفتی حکایتی را برای تو نقل می کنم تا بدانی ... در منطقه ای که من زندگی می کنم میمونی...
-
من
یکشنبه 3 آبانماه سال 1388 11:35
من منم من نه منم این من بی من ؛ منم من بی من ؛ منو از من بی من کرد منو این من بی من شده از همه دور کرد من مرد و من من شدم این منم که تنمو از همه بی من کرد یاوه ام را خواندی و هیچ نگفتی منم که هی می گویم و تو هیچ نگویی
-
آوار
یکشنبه 3 آبانماه سال 1388 11:30
بی تو دنیا بر سرم آوار شد بین ما هر پنجره دیوار شد درد ما در بودن ما ریشه داشت رفتن و مردن علاج کار شد آشنایی های خوش آغاز ما ابتدا نفرت سپس انکار شد آنکه اول نوشدارو می نمود بر لب ما زهر نیش مار شد .... عیب از ما بود عیب از ما بود از یاران نبود تاکه یاری یار شد بیزار شد « متن تک آهنگی از داریوش »
-
با من بمان
شنبه 2 آبانماه سال 1388 10:47
تو شعر محبوب منی تو مامن روح عاشق منی هر روز با امیدت بیدار می شوم هر لحظه لحظه را با امیدت می گذرانم روزهایم پر است از اشتیاق تو برایت خانه ای ساخته ام از عشق و این خانه را در قلب و روحم بنا کرده ام بیا تا خانه ام روشن شود از زیبایی های مکرر بیا تا با هم پرواز کنیم در ابدیت و تا اوج عاشق بودن من می خواهم با تو قصه ای...
-
روال تکراری
پنجشنبه 30 مهرماه سال 1388 12:32
زندگی ما انسانها همواره دارای یک روند تکراری و مداوم بوده و هست یعنی اینکه همواره از یک چرخه خاص پیروی می کنه . هر روز صبح بیدار می شیم - صبحانه می خوریم - سرکار میریم - عبادت می کنیم - تلویزیون نگاه می کنیم فارسی وان بی بی سی دلنوازان سریلا خارجی مسافران شمس العماره و ... می خوابیم سکس می کنیم و ... اما تا بحال فکر...
-
کجایند .... ؟!
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1388 10:59
کجایند مردان بی ادعا کجایند یاران باوفا کجایند سربداران عاشق کجایند مردان مرد کجایند روزهای بی التهاب کجایند بانکهای با خدا کجایند وامهای بدون سود کجایند راههای بی حادثه کجایند کارفرمایان وقت شناس کجایند قانونهای انسانی کجایند حقوق شهروندی کجایند آدمهای مترقی کجایند دوستان خدا کجایند یاران دبستانی من کجایند آنان که...
-
آه کشیدن های متوالی من ...
دوشنبه 27 مهرماه سال 1388 11:37
آه ... آه ای لحظه های خاکستری من آه ای رویاهای بر آب رفته من آه ای سکوت نشکسته من آه ای آه از سینه برون نرفته من آه ای غم سنگین من آه ای نفس های بریده من آه ای روح سرگردان و زخمی من آه ای تن خسته و رنجیده من آه ای دستان خالی من آه ای پاهای آبله بسته من آه ای دل شکسته من آه ای روزهای تکراری من آه ای ثانیه های طولانی من...
-
آنان که رفتند و آنان که ماندند
شنبه 25 مهرماه سال 1388 19:36
سلام مسعود جان سلام ... نمی دانم کجایی ... ؟ نمی دانم آیا از طریق این عالم مجازی می توانم با تو که در دنیای دیگری هستی رابطه ای برقرار کنم یا نه ولی ... ولی می خواهم بگویم داداش دوست داشتم ... دلم برایت تنگ میشه اونم خیلی زیاد ... خودت هم می دونستی چقدر دوست داشتم تو هم چقدر منو دوست داشتی ... دیدار به قیامت داداش ......
-
فریاد در سکوت
دوشنبه 13 مهرماه سال 1388 13:04
فریادم در سکوت است ... تشنه ام در آب ... گریه هایم در موج پر خروش دریای احساسات ... گریه هایم بی اشک ... پروازم درباد ... من نشسته تنهای تنها در کنار اوهام ... وهم آید همی در کنارم ... اندازد گلیم پیک نیکش در هوای احساسم ... من دیگر هیچ ندارم ... سیگارم برلب ... قهوه ام نیم خورده ... من دگر هیچ ندارم ... جز وهم خیال...
-
با من هر چه کرد آن آشنا کرد
دوشنبه 13 مهرماه سال 1388 12:57
زندگی بعضی مواقع آنقدر شیرین به نظر میرسه که دلت نمی خواهد هیچ وقت ازش دل بکنی اما بعضی موقع ها بعضی مسائل اینقدر ناراحتت می کنه که ... می خواهی سرت رو اونقدر به در و دیوار بزنی تا مخت پهن بشه روشون !! جالب هم اینه که آدم معمولا از دست اونی که براش از همه عزیزتره بیشتر از همه ناراحت میشه چرا ؟ چون هر چه با من کرد آن...
-
قبیله هامارها
دوشنبه 13 مهرماه سال 1388 12:46
قبیله هامارها قبیله ایه در دل قاره آفریقا ... جایی که هنوز زمزمه های مدرنیسم به گوش نمی رسه جاییه که هنوز پایبندی به ارزشهای پدرها و اجداد مهمه ... در این قبیله وقتی پسری به سن لازم برای تشکیل خانواده و مستقل شدن می رسه باید از روی گاوها بپره تا مرد شدن خودشه رو به همه ثابت کنه اونهم در مراسمی که از تمام فامیل و...
-
تو فکر یه سقفم !!
پنجشنبه 9 مهرماه سال 1388 20:25
یکی از تبلیغ هایی که بانک مسکن قبلا انجام می داد این بود که یه بچه رو نشون می داد که می گفت تو فکر یه سقفم ! حالا سوا من اینه که کی به ما یاد داده که به این فکر کنیم که از کجا اومدیم ... به کجا می خواهیم بریم ؟ آزادی داریم یا نداریم ؟ زندگی خوبه یا زندگی بده ؟ اصلا به چی میگن آزادی ؟ آزادی چیه ؟ درس خوندن خوبه یا پول...
-
جهان هر کس به فکر وسعت فکر اوست !
پنجشنبه 9 مهرماه سال 1388 20:08
آکواریومی را تصور کنید که ۱۰ ماهی در آن است و در حدود ۱۲۰۰۰ سانتی متر مکعب آب را در خود جای داده است این ماهی های کوچک دنیای خود را در این آکواروم می بینند و حتی به فکرشان هم خطور نمی کند جایی به نام رودخانه - دریاچه - دریا و یا اقیانوس وجود دارد !! قبلایه فیلمی دیدم که ویل اسمیت هم در آن بازی می کرد اما الان اسم فیلم...
-
سرآغار
پنجشنبه 9 مهرماه سال 1388 19:43
سلام ... این وبلاگ منه و دوسش دارم ! شما چطور ؟!! من نمی دونم شما چجور آدمی هستید و چی رو قبول دارید یا چیو قبول ندارید ! اما من خودم اینجوریم که ممکنه امروز یه چیزیو قبول داشته باشم ام فردا خلافشو نتیجه گیری کنم و دیگه قبولش نداشته باشم !!! اما هر کسی هستیو هرچیو قبل داری و هر چیو قبول نداری باید بگم که ... با خودتون...